بچه های ِ منبچه های ِ من، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

خاطره هایی برایِ کودکی که هرگز زاده نشد

+15

1392/12/14 0:04
نویسنده : الــــــی
289 بازدید
اشتراک گذاری

خب از کجا شروع کنیم؟!

یک سال درست گذشت...

یک و یک ماه که نیومدم...

خب میدونی قرار شده دوتا نی نی بیاریم...

یکی رو بزاریم سینا!!

یکی سیما!

دیشب یهو به ذهنم یخه اسم اومد مَه سیما!

به نظرم معنیش میشه سیمای ِ چو ماه!

یا صورتی ماه مانند!!

خوبه عزیزم؟!

تو دوست داری؟!

راستی خبر نداری خاله هانیه که هیچ وقت نمیخواست ازدواج کنه،عقد کرده!

همه کاراشونو کردن فقط بچه ندارن این وسط! لبخند

دیشب تولد خاله هانیه بود!

کلی هم خوب بود!

همش مامانی دلش واسه بابایی تنگ میشد وقتی اون دوتارو کنارهم میدید!!

خب مامانی خیلی دوست داره که همه بدونن یکی هست تو قلبش که هرشب واسه اون مینویسه! چشمک

مامانی این روزا یکم حالش خوب نیست...

داره درمون میشه...روحش مریضه...

اگر همه تنهاش گذاشتن حتی بابایی تو پیشش باش!!

باشه؟!

+دوستتون دارم عزیزای متولد نشده من!قلبماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

پرنیان
25 دی 93 1:59
عزیزم نازی
پرنیان
25 دی 93 2:07
الی پستات زیبا ست حقیقت داره همش
پرنیان
25 دی 93 20:38
وااااای چه چیزا جالبی نوشتی منتطرت هستم