بچه های ِ منبچه های ِ من، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

خاطره هایی برایِ کودکی که هرگز زاده نشد

5

پسر زیبای من سلام... میدونی واسه بچه هاسوال شده که بابات کیه... چرا باید بابات سهیل باشه... راستش گاهی اوقات که فکر میکنم میبینم دوست نداشتم که سهیل بابات باشه... باید رضا بابت میشد... عشق من... کسی که باتمام وجود 7سال دوستش داشتم و بعد از اون همه سال پا پیش گذاشت واسه دوست شدن... کسی که 3روز پیش دور آغوش هم بودیم بعد از 2-3 سال همدیگرو عاشقانه بغل کردیم و عاشقانه بوسیدیم... کسی که هنوز مادرت رو عاشقانه دوست داره... به خودم میگم اگه زمان به عقب برمیگشت،رضا حاضر میشد تو روی خانواده اش وایسته و بگه من الهام رو میخوام همین و بس... بعدش بگه میخوام با الهام ازدواج کنم؟ بعد ما نامزد میشدیم و سال پیش بعد از اتمام در...
24 خرداد 1391

4

دلم عجیب خرابه... دلم عجیب دلتنگ قصه هاشه... حال و هوای عجیبی دارم... این آهنگ مناسبه حالمه... خسته ام... زندگی خسته کننده ای دارم... خسته شدم از خودم... پسر گلم... میخوام بگم هیچ وقت به دنیا نیا... پر از خیانتکاره... خسته کننده است... حال بهم زنه... میخوام خودمو با بالا بیارم... زندگیمو تورو،دوستامو... همه رو... هوا رو... حال بهم زن ترین روزهامو دارم میگذرونم... باید خطمو عوض کنم... با این خط1000تا آدم هستن که گذشته تلخ و شیرینمو میکشن جلو چشمام... از همه آدما خسته ام... پسرم مامانت دیگه نمیخواد زنده بمونه... میدونی یعنی چی؟ یعنی تو شاید بشی بچه یکی دیگه... پسرم مامنت خسته...
10 خرداد 1391

+3

پسرکم اینو بدون که هیچ وقت تورو یادم نمیره حتی اگه خودمو فراموش کنم... حتی اگه الان مامانت دیگه اون مامان چند روز پیش نیست... اما تو هنوز نی نی مامانتی!!! عاشقتم... دوست دارم با تمام قلبم... میدونی جوونم؟؟ از مردم خسته ام... بیزارم... پسرکم تنهام نزار... جز تو بین این همه آدم،هیشکی رو ندارم!!! پسرکم اینو بدون که هیچ وقت تورو یادم نمیره حتی اگه خودمو فراموش کنم... حتی اگه الان مامانت دیگه اون مامان چند روز پیش نیست... اما تو هنوز نی نی مامانتی!!! عاشقتم... دوست دارم با تمام قلبم... میدونی جوونم؟؟ از مردم خسته ام... بیزارم... پسرکم تنهام نزار... جز تو بین این همه آدم،هیشکی رو ندارم!!! خ...
2 خرداد 1391

+2

پسرم، مامانت گوشیشو گم کرده امروز... تمام sms های بابییت توش بود که واسه مامانت خیلی مهم بود... خیلی ارزش داشت... پسرم اگه یه روز به دنیا اومدی و من نبودم، یادت نره که یه عمو داری که اسمش خسروئه... خیلی مامانت دوستش داشت... یعنی عاشقش بود... اما خب... شاید واست باورش سخت باشه اما اون مرده بود... مامانت چندسال بعد عاشقش شد و دیگه اون زنده نبود... پسرم ناراحت نباش... پسرم دلم برات تنگ شده... نمیای بغل مامانی؟ پسرم بابت مامانیتو ترک کرده... گذاشته رفته... دل مامانیت خیلی براش تنگ شده... هر روز قلبش درد میگیره از دوریه بابایی... هر روز با خودش میگه بابای پسرم میاد... فقط صبر کن... ه...
29 ارديبهشت 1391

+1

پسرکم... سلام... خوبی؟؟؟ هنوز تو به دنیا نیومدی که من واست وبلاگ ساختم... اما یه روز که به دنیا میای... پسرکم مامانت خیلی اسم سهیل رو دوست داشت و داره... با یکی دوست شده بود که اسمش محمد سهیل بود... خیلی دوستش داشت... اما اون نه..مامانتو مثل رفیق میدونست... مامانت شبا و روزا خیلی غصه خورد... اما خب... یه روز مامانت دید که محمد سهیل دلش میخواد با یکی دوست بشه،با خاله سعیده دوستش کرد... محمد سهیل ازش خوشش اومده بود... چیزهایی از خودش بهش گفته بود که به مامانت هم نگفته بود... پسرم،مامانت خیلی دوست داره... حتی هنوز که به دنیا نیومدی... حتی هنوز که مامانت با هیچکس دوست نیست... ازدواج نکرده... ...
28 ارديبهشت 1391